تمامی اعضاء این خطر را حس کرده بودند. قدمها شمرده و در عین حال محکم برداشته میشد تا جاپایی برای نفر بعدی بماند. با پاشنهی پا داخل برف قدم میگذاشتیم. مگر تمام میشد این سرسرهی یخی!
ناگهان همان عضو تیم لیز خورد و افتاد. سرجای خود نشست. به کمک عصا اقدام به برخاستن کرد اما مجدد لیز خورد و شروع کرد به حرکت رو به پایین. نفس در سینههایمان حبس شده بود. شاید بهترین کار تماشا نکردن صحنه بود.
گزارش برنامه روستای سیبن 97/07/12
گزارش برنامه جنگل نوردی کمرپشت
میشد ,خورد ,لیز , ,برخاستن ,رو ,خورد و ,لیز خورد ,و شروع ,مجدد لیز ,اما مجدد
درباره این سایت